فهمیدن حتی ساده ترین چیزا هم کلی سخت میشه بعضی وقتا...سخت میشه یا سخت میگیری...خیلی از جمله ها و کلمه ها هست که مرتب تکرارشون می کنیم...اما واقعن همون بار معنایی رو دارن که ازشون انتظار میره...حالم گرفته ست از خودم...از فکرام...از ایده هام...همه چی ریخته به هم انگاری...هیچی رو تازگی ها نمیتونم پردازش کنم...ذهنم هنگ کرده....باور همه اتفاقاتی که این مدت گذشته...باور...فاصله...امان از فاصله...چی میخوایم از هم...اصن چی میتونیم که بخوایم...به هر چی که نگاه میکنم انگاری ساکنه...خلا...میخوام برگردم به خودم...این همه فاصله رو نمیتونم هضم کنم...یه جورایی دردمه...بد دردی هم...