...در گذرگاه زمان
خیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود
می گذرد
عشق ها می میرند
رنگ ها رنگ دگر می گیرند
و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ
با همه تلخی و شیرینی خود
می گذرد*...
پ.ن. کلی بدبختی بیچارگی دارم و سرم شلوغه...امیدوارم همه چی خوب پیش بره!...البته شک دارم همچین اتفاقی بیفته و بلایی چیزی بهم نازل نشه...هه...اما خداییش لعن و نفرین...لعن و نفرین...بر سفر باد!...
*اخوان ثالث