یک کم افاضات بفرمایم!..
هنر عشق ورزیدن رو یاد گرفتن صبر و حوصله میخواد و استعداد....یاد می گیری طرفت رو همون جور که هست بپذیری.... یاد میگیری قفس نسازی نه برای خودت نه برای اون..یه قفس ابلهانه تحت عنوان یکی شدن!..خوشبختی!..آینده!..یه سری دروغ که فقط آدما رو از هم دور میکنه..و فرصت عشق ورزیدن رو ازت میگیره..این جا رها کردن بهای همه ی زندگیته..این جا فکر این که ممکنه تو انتخاب طرفت اشتباه کرده باشی معادلِ با نفرت.. بی اعتمادی..مرگ..این جا بی توقع عاشق بودن یعنی دیوانگی محض..این که فقط به عشق فکر کنی و با تمام وجود ازش لذت ببری..روحی و جسمی....اگه طرف همراه باشه، باهات میاد..تا آخرش..مهم نیس یه آدمی تو یه رابطه همیشه باهات میمونه یا نه..مهم اینه که تو چقدر انرژی گرفتی..اگه آدمی موندنی باشه میمونه و اگه موندنی نباشه هیچ جور نمیتونی نگهش داری..بازی جذابیه.. اگه طرف همراه نباشه هر لحظه امکان داره بره..همش به فکر رفتن اون نباش ..به اینم فکر کن که خودتم ممکنه اشتباهی وارد این راه شده باشی..پس اگه رفت نه غصه ی زمان از دست رفته رو بخور و نه حرص مورد خیانت واقع شدن رو..این قدر هم بد وبیراه نگو و به زمین و زمان فحش نده..لطمه ی عاطفی و بقیه ی حرفای فیلسوفانه رو هم بی خیال شو..برو خدا رو شکر کن که چقدر دوستت داره!..و آخر این که توی این راه  یه زندان مضاعف برای خودت نساز به اسم ازدواج..ازدواج یه قرارداده فقط برای شناسنامه دار کردن اون بچه ی بی گناهی که ممکنه از بد حادثه اون وسط بوجود بیاد..پس اگه دنبال ازدیاد نسل و سایر حرفای از سر شکم سیری! نیستی فقط از عشق ورزیدن لذت ببر..اگه نتونستی اون کسی رو که بتونه حس عشق و لذت رو با هم بهت بده پیدا کنی خیلی هم جوش نزن..باور کن تنهایی خیلی بهتر از سر و کله زدن با یه آدمیه که نه عشق سرش میشه نه لذت!...

پ.ن.
- ما چرا همیشه توی هررابطه ای دنبال جای پای گناه می گردیم و دنبال جریان های پشت پرده ش هستیم؟!...
- دوست داشتن و ارتباط عاطفی عمیق با یه دوست رو با عاشقش بودن قاطی نکن..اگه نتونی مرزش رو مشخص کنی اولین کسی که دچار دردسر میشه خودتی!..
- در مورد ازدواج هم یه افاضاتی دارم که بعدن اگه حسش بود، می فرمایم!...